محل تبلیغات شما



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طراحی روشنایی مناسب محیط های اداری، آموزشی، تجاری و محیط های صنعتی با استفاده از نرم افزار

اجرا توسط مهندس رضا رستمی کارشناس ارشد بهداشت حرفه ای

  • روشنایی داخل ساختمان
  • محوطه
  • معابر
  • استادیوم و اماکن ورزشی
  • محیط های اداری 
  • پارکینگ ها و پارک ها

با پیشرفته ترین تکنولوژی و اصول مهندسی مطابق با استاندارد های جهانی

موقعیت: شیراز

پذیرش پروژه طراحی در سرتاسر کشور


ریزش ترانشه در یک از پروژه های اجرایی منجر به فوت یک کارگر شد.

روزانه اخبار ناخوشایند بروز حوادث کارگاهی در گوشه و کنار ایران از کارگاه های عمرانی به گوش می رسد آمار های رسیده از وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی نشان می دهد که یک سوم حوادث ناشی از کار در ایران در حوزه ساخت و ساز بوده و 17 درصد از این حوادث منجر به فوت می شود.

در یکی از روزهای بارانی در آذر ماه 98، در حین حفاری در یکی از کارگاه ها به دلیل ریزش دیواره ترانشه یک کارگر جان خود را از دست داد. 

علل ریشه ای حوادث:

1- نبود سرپرست کارگاه جهت نظارت بر کار

2- عدم اخذ پرمیت از HSE

3- تعجیل در کار و نقض دستورالعمل و آیین نامه کارگاه های ساختمانی فصل ششم (حفاری و گودبرداری)

4- عدم تثبیت دیواره های ترانشه جهت جلوگیری از ریزش


به یک نفر کارشناس بهداشت حرفه ای، آقا، حداقل با چهار سال سابقه کار، آشنا به سیستم های مدیریتی ISO9001، ISO14001و OHSAS001 بومی شهر شیراز در یک شرکت تولیدی ، صنعتی نیازمندیم.

 

 

متقاضیان با شماره تماس 09362314295 نهایت تا 15 دی ماه 1398 تماس حاصل فرمایند


وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند.به نظر می رسید وضع مالي خوبي نداشته باشند . شش بچه مودب که همگی زیر دوازده سال داشتند ولباس هايي کهنه در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان زيادي در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.

وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟پدر خانواده جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان. متصدی باجه، قیمت بلیط ها را اعلام كرد .

پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده بليط پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟!متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد. ناگهان رنگ صورت مرد تغيير كرد و نگاهي به همسرش انداخت . بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت در باره برنامه هاي سيرك بودند . معلوم بود که مرد پول کافی نداشت. و نميدانست چه بكند و به بچه هايي كه با آن علاقه پشت او ايستاده بودند چه بگويد . ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت. سپس خم شد و پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد، گفت: متشکرم آقا.

مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد.

بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتيم و من در دلم به داشتن چنين پدري افتخار كردم و آن زيباترين سيركي بود كه به عمرم نرفته بودم .

ثروتمند زندگی کنیم به جاي آنكه ثروتمند بمیریم

رفرنس های مربوط به آزمون کارشناسی ارشد رشته بهداشت حرفه ای ( ادامه مطلب)

رفرنس های مربوط به آزمون کارشناسی ارشد رشته ارگونومي ( ادامه مطلب)

رفرنس های مربوط به آزمون کارشناسی ارشد رشته مهندسي بهداشت محيط ( ادامه مطلب)

رفرنس های مربوط به آزمون کارشناسی ارشد رشته آموزش بهداشت ( ادامه مطلب)

رفرنس های مربوط به آزمون کارشناسی ارشد رشته اپیدمیولوژی( ادامه مطلب) 


سال 1973 من مدیر پروژه برنامه ساخت و پرتاب ماهواره هند شدم. هدف ما قرار دادن ماهواره هند در مدار تا سال 1980 بود. به من بودجه و نیروی انسانی لازم داده شد و صراحتاً به من گفته شد که تا سال 1980 باید ماهواره را به فضا پرتاب کنیم. هزاران نفر با هم در تیم های علمی و فنی برای دستیابی به هدف کار می کردند.
ماه آگوست سال 1979، ما اطمینان داشتیم که برای پرتاب آماده هستیم. به عنوان مدیر پروژه، من به مرکز کنترل پرتاب رفتم. چهار دقیقه قبل از پرتاب، کامپیوتر شروع به تست موارد تنظیم شده در چک لیست کرد. یک دقیقه بعد، برنامه کامپیوتری تست را متوقف کرد؛ نمایشگر خبر از اشکال در برخی از مولفه های برنامه می داد. متخصصان همراه من گفتند که جای نگرانی نیست؛ آنان محاسباتی انجام دادند و گفتند که می توانیم ادامه دهیم. بنابراین برنامه کامپیوتری را متوقف کردم و وضعیت را به حالت دستی تغییر دادم و دکمه پرتاب راکت را زدم. در مرحله اول همه چیز خوب کار کرد. در مرحله دوم اشکالی پیش آمد و راکت به جای اینکه به سمت فضا حرکت کند در خلیج بنگال سقوط کرد. این یک شکست بزرگ بود!!
پرتاب ساعت 7 صبح انجام شده بود و رئیس سازمان تحقیقات فضایی هند ساعت 7 و 45 دقیقه صبح یک کنفرانس خبری با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی ترتیب داد و خود پشت تریبون قرار گرفت و گفت که مسئولیت این شکست را به عهده می گیرد. او گفت که تیم تحت رهبری او در این مدت سخت کار کرده اند اما پشتوانه فنی بیشتری نیاز بوده است. او به رسانه ها اطمینان داد که سال بعد یک پرتاب موفق خواهند داشت. من مدیر پروژه بودم و این شکست، به دلیل کوتاهی و اشتباه من بود، اما او به عنوان رئیس سازمان، مسئولیت شکست پرتاب را به عهده گرفته بود.
سال بعد، در جولای 1980، دوباره پرتاب ماهواره را اجرا کردیم و این بار موفق شدیم. مردم همه خوشحال بودند. دوباره یک کنفرانس خبری برگزار شد. رئیس سازمان تحقیقات فضایی من را به کناری کشید و گفت: امروز تو کنفرانس خبری را برگزار میکنی.»
آن روز یک درس خیلی مهم یاد گرفتم. وقتی خطایی پیش آمد، رهبر سازمان آن را به عهده گرفت. وقتی موفق شدیم، آن را به تیمش نسبت داد. بهترین درس مدیریتی که یاد گرفته بودم از خواندن کتابها بدست نیامده بود بلکه از آن تجربه حاصل شده بود.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کارافرین شوو